انسان چند لایه؟
هر انسانی حتی بسیار مؤمن ممکن است در لحظاتی فکر گناه به ذهنش برسد و دلش بخواهد که کاری را مطابق شهوت یا غضبش انجام دهد. ولی لحظهای بعد با توجه به آثار سوء گناه بر سرنوشتش از این که به تصور خود جامه عمل بپوشاند دست خواهد شست. و البته ممکن است کسی باور دینی هم نداشته باشد ولی با پیآمدهای اجتماعی تمایلاتش (مثل آبرو ریزی) و بترسد و علیرغم میل و کشش نفسانی لحظهای هرگز مثلاً رابطه نامشروع نداشته باشد. چنین فردی در سطح رویی شخصیت خود چیزی را دوست دارد که در لایه زیرین همان کار را دوست ندارد.
حال کسی را در نظر بگیرید که به عنوان مثال معتاد است. این فرد درلایه رویی شخصیت خود به مصرف مواد مخدر تمایل دارد و در لایه زیرین هم نگران شخصیت خود و آثار دیگر نیست و لذا مرتکب این عمل میشود. با این حال اگر یک لایه پایینتر برویم میبینیم که او از موقعیت خود ناراضی است و به خاطر اینکه نمیتواند از این وضعیت خلاص شود خود را سرزنش میکند. فرد مورد مثال ما در دو لایه از شخصیت خود چیزی را دوست دارد ولی در یک لایه دیگر از آن بیزار است.
فرد سومی را در نظر بگیرید که، در یک دعوای شخصی به طرف مقابل توهین میکند. این فرد در هنگام دعوا از توهین به طرف مقابل راضی است و در لایه دوم هم این کار را صحیح میداند، و لذا مرتکب میشود. و هنگام بررسی خود در لایه سوم هم به این نتیجه میرسد که هر چند کار ناصحیحی کردم و نباید میِشد. ولی این کار لازم بود. این فرد در لایه سوم شخصیت خود گرفتار دو حالت متناقض است.
فرد چهارم ما همان فرد سوم است که در تنهایی خود و در لایه سوم شخصیت خود هم توهین کردن را اشتباه میداند ولی وقتی از سوی دیگران مورد سؤال قرار میگیرد کار خود را توجیه میکند. پس شخصیت انسان یک لایه دیگر هم پیدا کرد.
این مثالها نتیجه کندوکاو ذهنی دیشب است. انسان موجود پیچیدهای است. لایههای شخصیتی او بیش از اینهاست. حال دینداری باید در کدام لایه باشد. اگر مجبور به انتخاب شدیم بهتر است در کدام لایه قرار گیرد.